loading...

خانواده برتر

مشورت در قالب پرسش و پاسخ در مورد ازدواج و مدیریت خانواده

بازدید : 1201
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 3:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خانواده برتر

🍃𝒕𝒎 .𝒔𝒉𝒊𝒓𝒊𝒏🍃

سلام

من نمیدونم در نهایت تصمیمتون چی میشه!

اما لطفا برای اینکه یه دختر تموم احساساتشو خرجتون کنه و احساساتش فوران کنه

بهش امید و قول ازدواج و دوست داشتن و عاشق بودن ندید

اون دختر آدمه ، دل داره و دل می‌بنده

پس لطفا اگه خواستی مسیر روانشناستو انتخاب کنی که خودتونم همچین بدتون نیومده!!

از اول به دختر خانم میگید من فقط شما رو برای تقویت احساساتم میخوام و تمام!

انشالله احساساتمم که گل کرد میرم سراغ کسی که معیارم برای انتخابش اساسی تر و اصولی تر هست

و کسی باشه که صرفا از روی ناچاری بهش پناه نبردم و شما هم اونموقع میری به سلامت!

اما جدای از اینها-محبت و عشق و ابرازش صرفا برای جنس مخالف

نیست

شما به مادر و خواهرت محبت کن

به بچه‌های فامیل به سالمندا مادربزرگت و پدر بزرگت

میدونم نیاز به جنس مخالف هست خصوصا برای شما که پسری و ۲۳سال سن داری-اما به نظرم راهش این نیست

اینهمه آدم هست که میتونی محبتتون رو خرجشون کنی

-اونوقت بری سراغ یه دختر غریبه در قالب دوستی دختر و پسر

اون هم در رابطه‌‌‌ای که از اولش با یه هدف غیر اخلاقی -استفاده از احساسات یه دختر- شکل گرفته!

حالا اومدم ته رابطه‌ی شکل نگرفته شما خوب از آب در نیومد

شکست خوردی ، احساساتتون بیشتر سرکوب شد اونموقع چی؟؟

احتمالا روانشناس شما ،شما رو اشتباه گرفته با اون دسته از پسرا و دخترا که توافقی یه مدت با هم میمونن

بعد اینکه لذتاشون بردن و از هم خسته شدن

خیلی شیک و مجلسی بدون دلخوری کات میکنن و میرن سراغ بعدی

در حالیکه شما با یه ابراز علاقه ساده مشکل داری !

حالا اومدیم و رفتی تو رابطه عاشق طرف شدی

اون دختر خوب از آب در نیومد

فاز ازدواج برداشتی شرایط محیا نبود

خلاصه کلی احتمال هس

که به نظر من اکثرا بعدش به احساساتتون صدمه میزنه و چه بسا داغون ترتون کنه!

بازدید : 627
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 3:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خانواده برتر
صفحه شخصی فرزانه(۶۹۳ نمایش) - (۹ نظر)
صفحه شخصی 🔥𝑩𝒓𝒂𝒊𝒏 𝒐𝒏 𝒇𝒊𝒓𝒆🔥(۱۹۴۱ نمایش) - (۸۰ نظر)
صفحه آموزشی مسترمهدی (نکات آموزشی پیرامون ازدواج)(۱۰۸۲۰ نمایش) - (۳۷۲ نظر)
صفحه شخصی 𝒪𝓃𝒸𝑒 𝒰𝓅𝑜𝓃 𝒶 𝒯𝒾𝓂𝑒(۲۸۳۸ نمایش) - (۴۸ نظر)
صفحه شخصی "مهشید"(۲۷۴۴ نمایش) - (۱۹۳ نظر)
صفحه شخصی berelian(۹۲۹ نمایش) - (۴۵ نظر)
صفحه شخصی 🌙 secret of my heart ⭐(۴۶۶۷ نمایش) - (۲۸۷ نظر)
صفحه شخصی مهربانو(۷۷۰ نمایش) - (۱۶ نظر)
صفحه شخصی نادیا(۵۱۸ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه‌ی شخصی دختر باران(۷۹۷ نمایش) - (۲۰ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (3)(۸۷۱۱ نمایش) - (۸۷۱ نظر)
صفحه شخصی احساس آرامش(۴۶۷۴ نمایش) - (۳۲۶ نظر)
صفحه شخصی Amir💤a 🚀🇮🇷، دل نوشته‌ها(۳۸۷۰۹ نمایش) - (۲۱۷ نظر)
صفحه شخصی دختر بی نام(۱۴۰۹ نمایش) - (۲۷ نظر)
صفحه شخصی pari banoo(۲۱۹۰ نمایش) - (۷۶ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (2)(۱۲۷۹۷ نمایش) - (۱۰۸۶ نظر)
صفحه شخصی پرینازم(۷۳۹۴ نمایش) - (۳۹۷ نظر)
پیشنهاد چند تغییر در صفحات شخصی(۱۴۱۱ نمایش) - (۵ نظر)
درخواست ایجاد صفحه شخصی برای کاربران(۱۳۵۹۵ نمایش) - (۳۱۸ نظر)
صفحه شخصی "عذرا ****"(۲۱۱۷ نمایش) - (۵۵ نظر)
صفحه شخصی هجران(۱۶۸۲ نمایش) - (۲۱ نظر)
صفحه شخصی amirboors(۷۴۸ نمایش) - (۱ نظر)
صفحه شخصی متنوع الاسم(۱۴۴۰ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی فان(۲۶۹۰ نمایش) - (۳۲ نظر)
صفحه شخصی آقا مهدی(۲۸۴۱ نمایش) - (۸۴ نظر)
صفحه شخصی Miss Sarvin -(۱۴۹۴ نمایش) - (۲۵ نظر)
صفحه شخصی *احمد*(۱۰۹۰ نمایش) - (۱ نظر)
صفحه شخصی غضنفر(۱۲۷۰۹ نمایش) - (۱۰۰۵ نظر)
صفحه شخصی سیاوش ...(۵۷۵۲ نمایش) - (۲۳۱ نظر)
صفحه شخصی ابوالفتح فوق سیکل یا همون دکترای قدیم(۸۵۱۵ نمایش) - (۳۵۱ نظر)
صفحه شخصی "مهربان"(۶۶۹۳ نمایش) - (۱۴۰ نظر)
صفحه شخصی " زهره سادات "(۲۲۷۷ نمایش) - (۶۷ نظر)
صفحه شخصی "زندگی ب شرط سید"(۸۸۸۸ نمایش) - (۳۹۰ نظر)
صفحه شخصی " عارف "(۱۵۲۰ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی "عرفان (حافظ) "(۱۲۴۵۱ نمایش) - (۴۲۴ نظر)
صفحه شخصی " دختر صبور "(۱۴۰۹ نمایش) - (۳۱ نظر)
حرف‌های نیمه خصوصی من و او(۱۷۰۸ نمایش) - (۳ نظر)
صفحه شخصی " CR7 "(۲۱۸۳ نمایش) - (۱۹ نظر)
صفحه شخصی " Roshanak_si "(۱۷۱۴ نمایش) - (۱۹ نظر)
صفحه شخصی " اریوبرزن "(۹۰۸۷ نمایش) - (۲۵ نظر)
صفحه شخصی " MFE "(۳۲۹۰ نمایش) - (۴۹ نظر)
صفحه شخصی " خداجونم عاشقتم "(۱۵۱۵ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی " سروش "(۱۴۴۳ نمایش) - (۰ نظر)
صفحه شخصی " علی کریمی‌"(۱۷۰۰ نمایش) - (۹ نظر)
صفحه شخصی " زهراا "(۱۸۵۵ نمایش) - (۱۷ نظر)
صفحه شخصی " Mard shab "(۲۴۰۷۴ نمایش) - (۷۶۰ نظر)
صفحه شخصی " فندق __ "(۱۴۸۲ نمایش) - (۳ نظر)
صفحه شخصی " مرد تنها "(۱۷۵۹ نمایش) - (۶ نظر)
صفحه شخصی "ثمینه 74"(۱۶۰۲ نمایش) - (۱۱ نظر)
صفحه شخصی "مهندس"(۱۷۳۷ نمایش) - (۶ نظر)

بازدید : 839
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 11:28
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خانواده برتر
صفحه شخصی فرزانه(۶۸۷ نمایش) - (۹ نظر)
صفحه شخصی 🔥𝑩𝒓𝒂𝒊𝒏 𝒐𝒏 𝒇𝒊𝒓𝒆🔥(۱۹۲۴ نمایش) - (۸۰ نظر)
صفحه آموزشی مسترمهدی (نکات آموزشی پیرامون ازدواج)(۱۰۷۴۷ نمایش) - (۳۷۷ نظر)
صفحه شخصی 𝒪𝓃𝒸𝑒 𝒰𝓅𝑜𝓃 𝒶 𝒯𝒾𝓂𝑒(۲۸۳۵ نمایش) - (۴۸ نظر)
صفحه شخصی "مهشید"(۲۷۴۲ نمایش) - (۱۹۳ نظر)
صفحه شخصی berelian(۹۲۸ نمایش) - (۴۵ نظر)
صفحه شخصی 🌙 secret of my heart ⭐(۴۶۶۳ نمایش) - (۲۸۷ نظر)
صفحه شخصی مهربانو(۷۷۰ نمایش) - (۱۶ نظر)
صفحه شخصی نادیا(۵۱۸ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه‌ی شخصی دختر باران(۷۹۷ نمایش) - (۲۰ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (3)(۸۶۴۹ نمایش) - (۸۶۱ نظر)
صفحه شخصی احساس آرامش(۴۶۷۳ نمایش) - (۳۲۶ نظر)
صفحه شخصی Amir💤a 🚀🇮🇷، دل نوشته‌ها(۳۸۷۰۰ نمایش) - (۲۱۷ نظر)
صفحه شخصی دختر بی نام(۱۴۰۶ نمایش) - (۲۷ نظر)
صفحه شخصی pari banoo(۲۱۸۷ نمایش) - (۷۶ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (2)(۱۲۷۹۳ نمایش) - (۱۰۸۶ نظر)
صفحه شخصی پرینازم(۷۳۹۱ نمایش) - (۳۹۷ نظر)
پیشنهاد چند تغییر در صفحات شخصی(۱۴۱۰ نمایش) - (۵ نظر)
درخواست ایجاد صفحه شخصی برای کاربران(۱۳۵۸۹ نمایش) - (۳۱۸ نظر)
صفحه شخصی "عذرا ****"(۲۱۱۵ نمایش) - (۵۵ نظر)
صفحه شخصی هجران(۱۶۷۸ نمایش) - (۲۱ نظر)
صفحه شخصی amirboors(۷۴۸ نمایش) - (۱ نظر)
صفحه شخصی متنوع الاسم(۱۴۳۸ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی فان(۲۶۸۷ نمایش) - (۳۲ نظر)
صفحه شخصی آقا مهدی(۲۸۳۹ نمایش) - (۸۴ نظر)
صفحه شخصی Miss Sarvin -(۱۴۹۲ نمایش) - (۲۵ نظر)
صفحه شخصی *احمد*(۱۰۸۸ نمایش) - (۱ نظر)
صفحه شخصی غضنفر(۱۲۷۰۶ نمایش) - (۱۰۰۵ نظر)
صفحه شخصی سیاوش ...(۵۷۴۹ نمایش) - (۲۳۱ نظر)
صفحه شخصی ابوالفتح فوق سیکل یا همون دکترای قدیم(۸۵۰۶ نمایش) - (۳۵۱ نظر)
صفحه شخصی "مهربان"(۶۶۹۰ نمایش) - (۱۴۰ نظر)
صفحه شخصی " زهره سادات "(۲۲۷۶ نمایش) - (۶۷ نظر)
صفحه شخصی "زندگی ب شرط سید"(۸۸۸۵ نمایش) - (۳۹۰ نظر)
صفحه شخصی " عارف "(۱۵۲۰ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی "عرفان (حافظ) "(۱۲۴۴۶ نمایش) - (۴۲۴ نظر)
صفحه شخصی " دختر صبور "(۱۴۰۹ نمایش) - (۳۱ نظر)
حرف‌های نیمه خصوصی من و او(۱۷۰۸ نمایش) - (۳ نظر)
صفحه شخصی " CR7 "(۲۱۸۲ نمایش) - (۱۹ نظر)
صفحه شخصی " Roshanak_si "(۱۷۱۲ نمایش) - (۱۹ نظر)
صفحه شخصی " اریوبرزن "(۹۰۳۳ نمایش) - (۲۰ نظر)
صفحه شخصی " MFE "(۳۲۸۹ نمایش) - (۴۹ نظر)
صفحه شخصی " خداجونم عاشقتم "(۱۵۱۴ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی " سروش "(۱۴۴۲ نمایش) - (۰ نظر)
صفحه شخصی " علی کریمی‌"(۱۶۹۹ نمایش) - (۹ نظر)
صفحه شخصی " زهراا "(۱۸۵۴ نمایش) - (۱۷ نظر)
صفحه شخصی " Mard shab "(۲۴۰۴۰ نمایش) - (۷۶۰ نظر)
صفحه شخصی " فندق __ "(۱۴۸۲ نمایش) - (۳ نظر)
صفحه شخصی " مرد تنها "(۱۷۵۸ نمایش) - (۶ نظر)
صفحه شخصی "ثمینه 74"(۱۶۰۱ نمایش) - (۱۱ نظر)
صفحه شخصی "مهندس"(۱۷۳۷ نمایش) - (۶ نظر)

بازدید : 544
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 11:28
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خانواده برتر

Lapetus __

سلام دوست گرامی، وقت به خیر.

ابتدا عرض کنم، با کلی نگری شما در خصوص اقلیت فرهنگی جامعه ایران و غرب موافق نیستم.

نمونه‌ی بارزی از مثال نقض این مطلب را می‌توانید در نوشته‌ی بزرگان و شعرای به نام کشورمان بیابید.

اعتزال و انزوا گزینی برای مکاشفت، که در اشعار بسیاری از شعرا، از جمله شیخ اجل، سعدی شیرازی مشاهده می‌شود نمونه‌‌‌ای از این تمایلات است.

اما جدا از این مطلب، تمایل به تجرد، موضوعی متفاوت دارد.

برای این موضوع نیز نمی‌توان کلی گویی کرد چراکه سبک و سیاق زندگی افراد با یکدیگر متفاوت است. در همین جامعه کنونی افرادی را می‌بینیم که حتی، با اولین گذر از بلوغ، تن به ازدواج می‌دهند. در همین جامعه دخترانی را می‌بینیم که به نام شرع، نابالغ، نه صرفا از حیث جسمی، ازدواج می‌کنند.

اما گفته‌ی شما، گرایش افراد به تجرد؛

محرز ترین علت آن، شیوه‌ی سیر اقتصاد جامعه است.

بسته به موقعیت اجتماعی، بسیاری از افراد مایل اند تا زمان استیبل شدن شرایط زندگی تن به ازدواج ندهند. با یک جمع و تفریق ساده، پایه‌‌‌ای ترین نیاز‌ها برای استارت یک زندگی، نیاز به سرمایه‌ی اولیه‌‌‌ای دارد که شاید معادل چندین سال حقوق یک فرد، با جایگاه اجتماعی متوسط است.

پس افراد تمایل دارند، تا استیبل شدن شرایط و رسیدن به جایگاه اجتماعی قابل قبولی ، خود را در دردسر نیندازند!

از سمتی دیگر، فرهنگ عمومی‌جامعه نیز دلیلی دیگر برای دامن زدن به این موضوع است. مراسمات، رسم و رسوم خاص و... همه و همه یک فشار زاید اضافی برای افراد می‌باشند.

بنابراین همین فشار‌های اقتصادی و فرهنگی، می‌تواند یکی از اصلی ترین دلایل تجرد گرایی در آقایان است.

در خانم‌ها نیز به همین شیوه. پایه‌‌‌ای ترین دلیل آن که باز هم به اقتصاد باز می‌کردد، اقلام و وسایل زندگی ست که بر دوش خانواده وی می‌باشد.

جدا از حیث اقتصادی، موضوع دیگر، بدبینی افراد به این مسئله است.

یکی از ریشه‌های همین امر، باز هم از اقتصاد نشات می‌گیرد.

فشار اقتصادی و به دنبال آن مشکلات زناشویی، ضعف و بیماری روان، تحمل کم و اختلاف‌ها، اعتیاد، خیانت و...

با افزایش فشار و گسترش این موارد، که البتا "صرفا" مربوط به اقتصاد نمی‌باشد، یک دید منفی شکل گرفته.

بالاخص که ازدواج یک تعهد دائمی‌ست.

با تبعیت از فرهنگ غرب، برخی به دنبال روابط ناپایدار اما متنوع می‌روند. برخی نیاز‌ها و خلا جسمی، جنسی و عاطفی خود را با این گونه روابط ارضا می‌کنند، در صورتی که همین موارد در سنین بالا، به صورت یک خلا عمیق روانی نمود پیدا می‌کند. فرد به کمال و پایداری گرایش پیدا می‌کند و‌‌ان‌جاست که ضعف‌های روانی نمایان می‌شوند.

همین اقتصاد، اقتصاد‌های قدرتمند تر را الگو می‌کند. انسان کمال گراست به سمت کمالات والاتر، در جامعه اقتصاد بالاتر، گرایش پیدا می‌کند.

فرهنگ‌ها به شکل نادرستی الگو برداری و درهم آمیخته می‌شوند و حاصل، یک شیوه و پرستیژ خاص می‌شود که از هیچ جبهه‌‌‌ای پیروی نمی‌کند.

همین دوستی‌های ناپایدار!

با تمام این اوصاف، افراد به سمت پیشرفت و تجرد، برای حفظ شرایط خود گرایش پیدا می‌کنند.

در میان دوگانگی اقتصاد، افرادی که قوت بیشتری دارند، می‌پندارند که هر زمانی می‌توانند زندگی خود را با فردی دیگر به اشتراک بگذارند.

می‌پندارند که در هر زمانی می‌توانند نیاز‌های خود را رفع کنند، پس به تجرد فکر می‌کنند.

گروهی نیز پیشرفت را برای یک زندگی مشترک عالی می‌خواهند.

گروهی توانایی ایجاد زندگی مشترک ندارند، به تجرد و رابطه‌های ناپایدار فکر می‌کنند.

گروهی نیز دوست دارند، با سختی دو چندان، خلا‌های روحی و جنسی خود را به شکل پایداری رفع کنند.

برخی نیز شرایط مالی قابل قبولی دارند و از شرع پیروی می‌کنند.

افراد متفاوتند، شرایط متفاوت تر. اما پاسخ سوال شما از دیدگاه بنده مواردی که عرض کردم می‌باشد.

موفق و موید باشید.

بازدید : 928
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 11:28
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خانواده برتر

با سلام

دختری هستم ۱۹ ساله و مجرد، از یه خانواده مذهبی و متعصب و نسبتا سخت گیر، از جهت طرز فکر با خانوادم فرق دارم یه مقدار. البته طوری پافشاری نمیکنم که به دعوای خانوادگی ختم بشه.

الان حدود یک سال و نیم هست که دانشجو هستم توی شهرستان دیگه (البته همین قضیه هم برام کلی دردسر و بحث و جدل داشت که بذارن برم یه شهر دیگه و جدا زندگی کنم چون همیشه عادت به کنترل من دارن)

من حدود ۴ ماه پیش توی اون شهر، اتفاقی یه جا کار پیدا کردم و مشغول به کار شدم. یه مغازه هست که صاحبش هم همشهری خودم هستن و توی مغازه کارشون میشه گفت خانوادگی هست چون خودشون و همسرشون و پسرشون میرن و میان. پسرشون ۲۲ سالشه و یه دختر همسن من هم دارن که به تازگی ازدواج کرده و تو شهر ما زندگی میکنه.

توی این چند ماه به پسرشون علاقمند شدم و ایشونم با توجه به رفتارهاشون فکر میکنم همین طور باشن. هر چند نمیشه مطمئن بود. مثلا نسبت بهم توجه نشون میده و حواسش هست، چند بار سر یه سری چیزها غیرتی شده و ... اما خب زیاد درگیر این جریان نیستم چون مطمئن نیستم.

تو این مدت با خانواده ایشون هم صمیمی‌شدیم و مثل خانواده خودم هستن و موقع برگشتنم به شهر خودمون (همین چند روز پیش) با کلی ناراحتی جدا شدیم.

قبلش بارها پیش اومده بود سعی کنن با خانوادم آشنا بشن، مخصوصا اواخر که خانومه سعی میکرد با خانواده م ارتباط بگیره. خیلی راجع بهشون ازم سوال میکرد و سعی میکرد باهاشون صحبت کنه. یکی دو بار هم گفت عید که اومدیم شهرمون، خونه شما هم حتما میایم، پدر و مادرت رو ببینیم صحبت کنیم .

مشکل اینجاست که من به خانوادم راجع به کار کردنم هیچی نگفته بودم، چون میدونستم هم بیخودی نگران میشن و هم بخاطر اخلاق شون سخت میگیرن و میگن نرو ...

خلاصه چند روز پیش اومدم و برای مادرم گفتم و ازش خواستم به بابام نگه چون بابام به هیچ وجه واکنش خوبی نشون نمیده نسبت به سر کار رفتن من.

مسئله‌‌‌ای که هست اینه که یه استرس عجیبی همه وجودم رو گرفته که اگه عید بیان باید به پدرم چی بگم! اگه همین طوری بیان که خب باید کامل برا بابام بگم کی هستند و از کجان و چی به چیه که مسلما خیلی عصبی میشه که بی اجازه ش رفتم سر کار.

اگر هم به قصد آشنایی و اینا بیان بازم همین مشکل هست که بابای من میگه خب تو رو کجا دیدن و ...

با توجه به اینکه من به خانومه گفته بودم فقط مادرم میدونه و پدرم در جریان کار کردنم نیست، به نظرتون ممکنه بازم بیان؟!، شاید به نظر مسئله پیش پا افتاده‌‌‌ای باشه ولی با سخت گیری خانواده من و مخصوصا پدرم در مورد من، میتونه یه مشکل خیلی بزرگ پیش بیاد و هم پیش اون‌ها بد بشم هم پدرم! نمیدونم دقیقا چیکار کنم ...

مرتبط:

یه دانشجو، برای کسب درآمد چه کارهایی می‌تونه بکنه؟

درس بخونم یا کارم رو ادامه بدم؟

کسی هست که در کنار کار کردن واسه کنکور هم درس خونده باشه؟

دختر خانم‌ها، ما پسرها کار کنیم یا درس بخونیم؟!

برم کار کنم یا درس بخونم؟


نکته مهم در مورد باز نشدن لینک‌های پیشنهادی:
در صورتی که لینک‌های بالا و یا سایر لینک‌های خانواده برتر،برای شما باز نشدند، دوستانی که با رایانه بازدید کننده هستند روی لینک مربوطه راست کلید کنند و دوستانی هم که با گوشی و تبلت از وبلاگ بازدید می‌کنند لینک مربوطه را 2 ثانیه لمس کنند، در ادامه اگر گزینه باز شدن در صفحه جدید را انتخاب شود لینک مربوطه برای شما نمایش داده می‌شود
آموزش رفع دائمی‌این مشکل حل مشکل باز نشدن لینک‌ها
کاربران محترم خانواده برتر در پست ( در شهر غریب بدون اجازه پدرم رفتم سر کار) ، ( ۲) نظر داده اند، برای مطالعه نظرات کمی‌پایین تر بروید یا اینجا (کلیک-لمس) کنید.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
اشتغال دانشجویی( ۳۷ مطلب مشابه)
↓ موضوعات پربیننده و منتخب ↓ :
ابراز علاقه دختر به پسر نیاز جنسی دختران نیاز عاطفی دختران دختران مجرد 30+ سال پسران مجرد 30+ سال آموزش‌های شوهرداری آموزش‌های زن داری دوستی به قصد ازدواج مشورت در ازدواج خانم‌ها ازدواج موفق دکتر فرهنگ دوران عقد مسائل زناشویی درد دل‌های پسران آموزش ترک خودارضایی آموزش کنترل فشار جنسی مسائل خانم‌های چادری فشار جنسی قبل از ازدواج

بازدید : 665
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 17:02
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خانواده برتر

سلام به تمام دوستان و کاربران خانواده برتری.

ماه رجب رو بهتون تبریک میگم. و‌‌ان‌شاء الله ماه خوب و پر برکتی براتون باشه. من از امروز ، تا آخر ماه رجب، میخوام ختم سوره یس رو بردارم، البته اگه دوست داشتین و مایل بودین، با همدیگه برداریم.

همون طور که خودتون می‌دونید، خواندن سوره یس ثواب بسیار دارد که شما می‌تونید در اینترنت و سایت‌های مختلف سرچ کرده و مشاهده بفرمائید.

این ختم یس رو میخوام هدیه کنم به:

۱) سلامتی و ظهور اقا امام زمان (عج).

۲) چهارده معصوم (ع) و ائمه اطهار (ع).

۳) تمام ارواح پاک و بزرگوار شهدای ۸ سال دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم اهل بیت اسلام و ایران (ع)

در این قسمت، ثواب این ختم هدیه میشه به تمام ارواح پاک شهدا، ولی هر شب یک شهید را به عنوان نماینده تمام شهدای عزیز و بزرگوار، توسط شما دوستان عزیز انتخاب کرده و ثواب ختم رو به ایشان هدیه میکنیم. این جوری بیشتر با نام شهدا آشنا میشیم و اگه خواستیم زندگی نام شون رو میخونیم یا یه مطلبی از ایشان در نت میخونیم تا از ایشان شناخت مختصر یا کاملی پیدا کنیم و اگه دلمون خواست، به واسطه‌ی این ختم، یک یا چند رفیق شهید واسه خودمون انتخاب میکنیم و ازشون الگو برداری میکنیم تا به واسطه‌ی این بزرگواران به اهل بیت (ع) و چهارده معصوم (ع) و سپس به خدای مهربون و تبارک تعالی مون نزدیک و نزدیکتر بشیم و به واسطه‌ی شهدا و اهل بیت ، خدا رو بشناسیم. (البته ما انسان‌ها از درک کامل عظمت و صفت‌های خداوند عاجز هستیم).

ببخشید ، سرتون رو درد آوردم.

یه نکته‌ی دیگه بگم وبریم سراغ ختم:

دوستان هر وقت خواستید دعا کنید،خالصانه به درگاه خداوند حاضر شوید. همیشه اول دعاهاتون بسم االه الرحمن الرحیم بگین و اول و آخر دعاتون ۳ تا صلوان بفرستید و از خدا بخوایین:

اگه رضای خدا (رضای تو) و صلاح و مصلحته و خیره، و به خودم و یا دیگران آسیب و ضرری نمیرسونه، برآورده بشه. گاهی وقت‌ها، ما از خدا چیزهایی میخواییم که به صلاح مون نیست (باعث میشه ضررش به خودمون یا دیگران برگرده).

در این صورت از خدا ناامید نشید. خدا حواسش به همه‌ی ما هست.خودش تو قرآن گفته که من از رگ گردن بهت نزدیکترم!

پس نگران چی هستی؟! به خدا توکل و به ائمه و شهدا توسل کن و دست رو دست نگذار، خودتم تلاش کن، نهایت تلاشت رو بکن، عاقلانه فکر کن و تصمیم بگیر تا بعدا پشیمون نشی، از افراد مطمئن ، دلسوز، آگاه و ماهر مشورت بگیر، و از مامان و بابات (اگه در این دنیا هستند) مشورت بگیر. حتی اگه به رحمت خدا رفتند هم برو سر مزارشون و ازشون بخواه تا برات دعا کنن.

خدا رو وکیل خودت قرار بده و نگرانی افراطی رو بنداز بیرون و سعی کن که همیشه همه‌ی نماز‌هات رو اول وقت بخونی و دل کسی رو نشکونی (خدای ناکرده، حق الناس رو خدا نمی‌بخشه، حواست جمع باشه) و احترام پدر و مادرت رو در هر شرایطی نگه دار حتی اگه دارن بهت بی احترامی‌میکنن. میدونم که همه تون این نکات رو میدونین ولی گفتم که واسه مون یادآوری بشه.

هر کسی که دوست داشت ، بگه که آیا برای شرکت در ختم سوره یس، حاضره؟ اگه حاضری، بی زحمت هر شب ۱ بار بخون، که خسته و زده نشی.

اگه میخوایی در قسمت سوم (شهدا) شرکت کنی ، بگو که میخوایی روز دوم ختم رو به کدوم شهید هدیه بدی؟(در این قسمت ، قرعه کشی میشه و نام هر شهیدی که اومد، هدیه میکنیم به این بزرگوار. اگه اسم شهید شما در نیومد ناراحت نشو. خودت بهشون هدیه کن، منم بهشون هدیه میکنم نگران نباش.

آخر سر برای تمام افرادی که بهمون التماس دعا میگن و افرادی که در این دنیا نیستن و دست شون از این دنیا کوتاهه و تمام افراد خانواده برتری، مخصوصا کسانی که میشناسی شون رو دعا کن. این طوری زودتر دعا‌هامون مستجاب میشه و خدا بیشتر خوشش میاد. اول برای بقیه دعا کن و بعد برای خودت (شیوه‌ی بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س).

ببخشید خسته تون کردم.

مرتبط:

یک شب طلایی بجای چهل شب

اگه یک دعای مستجاب داشته باشید اون چیه ؟

برای حاجت‌های همدیگه دعا کنیم

30 راهکار عملی دعا کردن صحیح

چرا وقتی بارون میباره آدم دوست داره دست به دعا برداره؟!

دعا در حق دیگری زود مستجاب میشه

احساس میکنم چون گناه میکنم خدا دعامو مستجاب نمیکنه

عاقبت به خیر نشد کسی جز به دعای خیر پدر و مادر

روش درست دعا کردن و موانع استجابت آن (1)

اعمالی که باعث عدم استجابت دعا می‌شوند

مطمئن باشین که با دعا کردن هیچی عوض نمیشه !

دعا کردن در حق دیگری چقدر تاثیر داره در اون فرد ؟


نکته مهم در مورد باز نشدن لینک‌های پیشنهادی:
در صورتی که لینک‌های بالا و یا سایر لینک‌های خانواده برتر،برای شما باز نشدند، دوستانی که با رایانه بازدید کننده هستند روی لینک مربوطه راست کلید کنند و دوستانی هم که با گوشی و تبلت از وبلاگ بازدید می‌کنند لینک مربوطه را 2 ثانیه لمس کنند، در ادامه اگر گزینه باز شدن در صفحه جدید را انتخاب شود لینک مربوطه برای شما نمایش داده می‌شود
آموزش رفع دائمی‌این مشکل حل مشکل باز نشدن لینک‌ها
کاربران محترم خانواده برتر در پست ( ختم سوره یس در ماه رجب) ، ( ۲۲) نظر داده اند، برای مطالعه نظرات کمی‌پایین تر بروید یا اینجا (کلیک-لمس) کنید.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی( ۱۰۹۴ مطلب مشابه)
↓ موضوعات پربیننده و منتخب ↓ :
ابراز علاقه دختر به پسر نیاز جنسی دختران نیاز عاطفی دختران دختران مجرد 30+ سال پسران مجرد 30+ سال آموزش‌های شوهرداری آموزش‌های زن داری دوستی به قصد ازدواج مشورت در ازدواج خانم‌ها ازدواج موفق دکتر فرهنگ دوران عقد مسائل زناشویی درد دل‌های پسران آموزش ترک خودارضایی آموزش کنترل فشار جنسی مسائل خانم‌های چادری فشار جنسی قبل از ازدواج

بازدید : 728
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 17:02
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خانواده برتر

گمنام و تنها...

جوانمردی‌...

ک ریشه در مردانگی و مرام گذاشتن و گذشتن حق داره..

شاید غلط تفسیر کردم..

بگذریم..

اما من جوان مردی رو در یک زن با فدا کاریش برا بزرگ کردن چن بچه یتیم ک ن پدر داشتن و ن مادر دیدیم..

سلام ب همه و سلام ب شخصی ک این پست رو گذاشت ..تا بهانه‌‌‌ای بشه من داستان زندگی خودم رو بگم..ن کلید اسرار هست ن دروغ فقط واقعیت زندگی خودم ک بزرگ شده‌ی این خانوم هستم..فرزند دوم خانواده ام از ۳ فرزند حاصل از پدر مرحوم و مادر مرحومم خدا رحمتشون کنه..۲۹ سالم هست اما درونم سالخوردست ن اینکه شکسته باشم‌ن ..دست دنیا و اهلش برام رو شده ..این دنیا جز سفر کردن و رفتن و دل نبستن بهش هست..

۶ سالم بود تو اوج کودکی و نشاط و بازی‌های بچگانه ک پدرم بیمار شد و فوت کرد..بچه‌ی روستا ام..هنوز یادم نرفته اون روز ک پدر بد حال شد و سوار‌ی ماشین‌پیکانش کردن و دیگه زنده نیومد تا اینکه‌ی کفن سفید تنش کرده بودن من زیاد حالیم نبود ینی چی ب چیه اما گریه میکردم ..ببخشید تلخ بیانش کردم چون واقعا گفتنش هیچ شیرینی احساس نمی‌کنم..هر چ بزرگتر شدم نیازم ب پدر عزیزم بیشتر شد..بقول‌ی عزیز میگفت چوب خوشک باشه ...اما فقط باشه و حضور داشته باشه ..وجودش گرمی‌بخشه..روز‌های اخر عمرش گویا‌ی وصیتی کرده بود..ب عمم بچه‌هام رو دست پدر زنم نیوفتن انگار میشناختنشون..ک در ادامه میگم..یک سال بعدش مادرم تحمل نکرد و رفت و رفت پی زندگیش ..متاسفانه یادمه بازم از مدرسه ک اومدم اول ابتدایی بودم زود برسم خونه با داداش کوچیکم بازی کنم ک ۳ سالش بود اما اومدم خونه دیدم ن مادرم هست ن داداشم.بغض گلوم رو فشار میداد انگار یکی دو دستی گلوم رو چنگ زده نمیدونستم برای مادرم گریه کنم یا داداشم.تصویرش جلو چشم هست..کنار ابگیر گندیده ک انبوهی از درختان وحشی بود ایستاده بودم و اشک از چشم بی اختیار میریخت..رسمش نبود مادرم اما خدا رحمتت کنه..پدر بزرگ پدریم کفالت ما رو قبول کرد نور ب قبر شریفش انسان وارسته‌‌‌ای بود اما تو ۱۴ سالگیم ایشون فوت کردن چهر دوس داشتنیش تو خاطرم هست.‌.بعد اون ما کفالتمون افتاد ب دست عمه‌ی بزرگوارم ..تموم مهر مادرانه رو ک نداشتیم نثارمون کرد هر چن هیچ کس مادر ادم نمیشه ..ولی من قبولش کردم ب عنوان مادرم..مادر اون نیست ک ادم‌رو ب دنیا میاره فقط اونیکه‌ی بچه‌ی ۱۰ ..یا ۱۲ کیلو رو ب ۷۰ کیلو میرسونه‌.در تموم حوادث روزگار باهاش میمونه..عمم دید ک من بی قرار داداش کوچیکم هستم رفت پیش مادرم گفت تو ک میخوای شوهر کنی ..این حق رو ازت نمیگیرم..این بچه‌ها هم همیشه بچه‌های تو هستن..پس هر وقت خواستی بیا بهشون سر بزن اما بزار همه‌ی جا باشن.یا ستاشون رو بردار یا ستاشون رو بده..گفت من کوچیکه رو میخوام بقیش مال تو ..ک‌سرا اخر عمم بخاطر ما منتش کرد ک ما ستا باهم پیش عمم باشیم..خدا حفطش کنه روزی ک داداشم اومد پیشمون یاد نمیره از شادی بالا پایین میپریدیم..اما بیچاره داداش کوچیکم چ روز‌ها و شب‌ها براش گریه نکرد..و عمم در حقش مادری رو تموم کرد..خواستگار‌های عمم یکی ب یکی میومدن و رد میکرد..و میگفت وصیت پدرتون نمیزارم رو زمین بمونه..گفته بود خواهرم جان تو و این بچه‌ها من نیستم ولی تو هستی مواظبشون باش..انقد رد کرد خواستگاراش رو تا حالا مارو برومند کرده خودش پیرو خسته دل شده ینی خسته‌ی ب تمام معنا ..اخ ک چقدر دوس دارم جبران کنم‌ و سال‌هایی ک ب پای ما ریخته بهش هدیه کنم هر چند ک افسوس عمر رفته باز نمیگرده..خیلی از شرایط کاری خوبم رو ک تو تهران برام گیر اومد رو نرفتم بخاطر اینکه عمه دلش نازکه و با ما انس گرفته.‌ما ستا داداش هنوز پیش عمه مون هستیم ..تو‌ی اتاق میخوابیم دورش .مادرمونه هنوز رو سفره‌ی اون میشینیم..هنوز حرف بزنه براش میمیریم..این زن جوانمردی رو در حق ستا بچه خردسال تموم کرد و الان واسه خودشون بزرگ شدن..من دومین برادرم از اون س برادر ..ایا بهشت زیر پای اون مادره یا این عمه ک مادر جدیدمون هست..کدومش؟

جوان مرد تر از این زن سراغ ندارم.سوخت ب پای ما تا نسوزیم..داداش بزرگم شب کار بود‌ی دوره...کوچیکه هم خدمت ..اما تو شهر خودمون‌ی شب در میون خونه بود ..اما اون شب‌هایی ک نبود حدود دوسال من ۵۰ کیلومتر مسیر رو یک شب در میون ک حدود ۴ کیلومتر پیاده روی داشت از مسیر کارم تا خونه عمم پیاده میومدم ک شب تنها نباشه..و تنها بدون بچش نخوابه...هنوز هیچ کدوم ما مستقل نشدیم هنوز شب‌ها تا عمه خواب نرفته کنارش هستیم تا خیالش جمع باشه..خیلی فیلم دوس داره خصوصا شبکه‌‌‌ای فیلم رو زیاد میبینه خخخخخ من براش فیلم دانلود می‌کنم ک ببینه..قربونش برم امشب‌ی فیلم واسش گذاشتم ...گفت عجب فیلمی‌بود نمازم تاخیر شد ک بخونم..خخخخ.گفتم اشکال نداره فدا سرت خدا کریمه‌..خوش باش...

خب تو زندگی ما هم تلخی و شرینی هست..دعوا هست.قهرو اشتی هست اما خب سکان دار این خونواده چهار نفره عمه هست...داداش کوچیکم خیلی بهش وابستش .تا کنار عمه نباشه خوابش نمیبره ..داداش بزرگمم همینطور...منم دوسش دارم اما وابسته نیستم...چون کامم تلخه ..

شاید الان کنارمه اینجور میگم نمیدونم...چشای سبزش خیره میشم میگم چقد چشات خوشگله عمه تو جوون بودی چ زیبا بودیا...میگه عزیز دلم رنگ چشای توام‌ک عین منه..خخخخخ دمش گرم خدایی..خیلی مردع ..من خودم ادم خون گرم و احساسی و مهربونی هستم..البته ب عمه رفتم..خخخخخ خب تو زندگی ما‌ی اسطوره وفا بیشتر ک نبوده...عمه بهم یاد داده چقدر زن‌ها روح بزرگ و مهربان و چقدر جوانمرد از هر جوانمردی هستن..دمش گرم خدایی.پاهاش درد می‌کنه ..خیل رقیق القلب هست زودی اشکش ب راست..میگه ماهم مهمون شمائیم ..اما میگم عمه جون این چ حرفیه دیگه اینجور نگو قربونت بشم...میگه خدایا میشه عروسیه این بچه‌ها رو ببینم..خخخخخ ...بچه‌ها میگن عععععععع

مثلا بدشون میاد...خخخخخخخ

من میگم تو دلم انشا الله ک بشه‌..خخخخخ زود میزنم تا داداش بزرگه رو زن بدیم زیر بار نمیرع ک...دعا کنین ک بشه..خخخخ

مادرمم برج ۱۱ سال ۹۴ فوت کرد...تا حالا یبار رفتم سر خاکش اونم گفتم حلالت کردم..اما دوست ندارم.‌چون من شب‌هایی رو براش گریه کردم و با گریه خوابم برد ک بهش نیاز داشتم.نبود تا دستش رو روی موهام باشه و نوازشم کنه و مهرش ب دلم بشینه تو بغلش باشم..اما نبود و من فقط حسرت نبودنش رو دلم موند...ب تعداد انگشتان دست فقط تو حیاتش دیدمش ..اما بازم سر سجادم هر شب برا امرزشش دعا می‌کنم و برای پدرم..از خدا میخوام ک روح جفتشون قرین در ارامش باشه ..و حیات برزخیشون اباد و اسودهدو نعمات فراوان حق تعالی ..اللهم صل علی محمد و ال محمد...

طول و تفسیر زیاد داشت زندگیم فقط رفتم رو اصل مطلب وگرنه‌ی کتاب هست زندگیم..خخخخ.

بهر حال دم عمه گرم ک خیلی باحال و بامعرفت و خیلی مردع...

دوسش دارم دیگه چ کنم..خخخخ

بهر حال ببخشید ک خیلی متنه زیاد شد..و خودمونی نوشتم...امیدوارم حال دلتون خیلی خوب و عالی باشه‌..

و این بحران‌ها هم تموم بشه و کرونا هم ازین کشور جمع کنه برع بحق مولا علی و مادرمون فاطمه زهرا...

بازدید : 734
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 17:02
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خانواده برتر

سلام

من بعد از حدود سه سال به خانواده برتر سر زدم. بعد از چند شب خوندن مطالب دیدم یه سری چیزها واجبه گفته بشه انگار و تصمیم گرفتم بگم؛

میتونه راجع به رفتارشناسی دختران باشه، میتونه راجع به علل کم شدن ازدواج باشه، میتونه راجع به پسران و خواستگاری کردن، میتونه راجع به ازدواج سنتی و سن ازدواج و این چیزها باشه.

اول:

من 25 سالمه فکر میکردم پسرها اگه کسی رو بخوان بی معطلی میگن، ولی دیدم مثل اینکه فکرم اشتباهه و نمیگن و لفتش میدن و اشتباه هم میکنن.

آقا پسرهای محترم لطفا از نه شنیدن نترسید. پیشنهاد ازدواج بدید قول میدم اگه محترمانه و درست باشه همون اول نه نمیشنوید، در مرحله شناخت نه ممکنه بشنوید که با توجه به شناخت خودتون هم به این نتیجه رسیدین به هم نمیخورید و این نه دیگه تلخ نیست.

دوم:

آقا پسرها لطفا خودتون دختر رو برای خواستگاری انتخاب کنید.

ازدواج سنتی چیست؟ ازدواج سنتی این نیست که مادرتون بدون خبر دادن به شما دختری رو انتخاب کنه بعد هماهنگ کنه، بعد تازه شما بری ببینی. خیلی از دخترها همچین مواردی رو همون پشت تلفن به دلایل واهی رد میکنن. پس چه کنیم؟، ازدواج سنتی چیه؟، بریم مخ دختر رو بزنیم؟ نه.

شما یه دختر رو مناسب خودت پیدا میکنی، اگه خیلی طرفدار ازدواج سنتی هستی به خودش چیزی نگو برو به مادرت بگو، مادرت با خانواده اش حرف بزنه. ازدواج سنتی درست اینه. خودت دیدی و پسندیدی ولی از طریق خانواده‌ها اقدام کردی.

سوم:

لطفا بیاید همگی این فرهنگ رو جا بندازیم که خیلی اشتباه و غلطه که برای پسر بالای سی سال فقط دنبال دختر بین هیجده تا بیست و دو سال میگردین. خیلی بده.

لطفا لطفا لطفا در هر سنی هستین فقط پنج سال کمتر از خودتون رو بگردین نه بیشتر، چون اون ازدواج اصلا به درد نمیخوره و شما خودت توش آرامش نداری. شمای سی و پنج ساله با سی ساله آرامش بیشتری داری تا با یه بیست و پنج ساله. باور کن. شمای سی ساله هم با یه بیست و شش ساله آرامش بیشتری داره تا با یه بیست ساله. باور کن.

جامعه رو هم میریزی به هم، شما پسر سی ساله میتونی هیجده ساله بگیری ولی پسر بیست ساله نمیتونه دختر بیست و هشت ساله بگیره پس به نسل خودت قانع باش به سهم بقیه دست نزن لطفا!!! ... جدی میگما.

چهارم:

آقا پسرها انقدر از مشکلات مالی نترسید. درصد دخترهایی که پول براشون واقعا اولویت اوله خیلی کمه. به این همه پسر که میگن رفتم به خاطر پول نه شنیدم اعتماد نکنید چون حتی اگه خودشون دلیل واقعی رو سانسور نکنن اون دختر سانسور کرده. منظورم اینه که خیلی وقت‌ها دخترها دلایل دیگه‌‌‌ای برای نه گفتن دارن ولی الکی دلایل مالی رو بیان میکنن. چون اگه دلیل اصلی رو بگن یا باید جواب پس بدن یا هی باید بشنون اینکه مهم نیست چه سختگیری و ...

و اینکه اگه سراغ دختری برید که معیارهاش ویژگی‌های شما باشه و بتونید اعتمادش رو جلب کنید با همه چی حتی بی پولی میسازه. پس درست مورد پیدا کردن و درست خواستگاری کردن رو یاد بگیرید به جای بهانه‌ی پول آوردن.

پنجم:

دخترخانوم‌ها حواس تون باشه کار کردن علاقه‌ی شماست نه وظیفه‌ی شما. مردی که کار کردن و پول در آوردن رو وظیفه‌ی زن بدونه و به خاطر شغل شما بیاد تضمینی برای موندنش نیست، چون همیشه صاحبان مشاغلی بهتر از شغل شما هستن. و شما در هر صورت یه تایمی‌رو نمیتونی کار کنی. مثلا سال‌های اول بچه داری، مثلا نقاهت زایمان، مثلا در برخی موارد بارداری.

ششم:

دخترخانوم‌ها کتاب بخونید، اهل مطالعه باشید، آگاهی‌های شما زندگی آینده تون رو زیبا و آرام میکنه. از الان راجع به بچه‌ها بخونید، راجع به مادری. و هر مسئله‌ی دیگه ای.

هفتم:

آقا پسرها بدونید که شاغل بودن زن منفعت مالی برای زندگی مشترک نداره. چون زن وقتی کار میکنه خرجش به همون اندازه میره بالا. من شاغلم که دارم میگم. مثلا کرم‌های مراقبتی بیشتر و گرون تری رو نیاز داره، مثلا لباس‌های اداری بیشتر و زشت اینه که جای دیگه هم نمیتونه بپوشه، مثلا گاهی غذای بیرون، مثلا تعطیلات گرون تر نیاز داره، چون بالاخره مثل یه مرد کار کرده روحش خسته تره.

اگر هم بخواد خرج خودش نکنه و بذاره بمونه به طرز عجیبی یهو ده سال پیر میشه و انگار از شما بزرگتره. و از لحاظ‌های دیگه هم زندگی از حالت رضایت بخش در میاد. پس به طور افراطی و فقط به خاطر پول و درآمد دنبال زن شاغل نباشید واقعا منفعت مالی نداره.

هشتم:دختران و پسران هر دو بدانید که جهیزبه در دین اسلام نیست ولی ولیمه و مهریه هست. مهریه رو کلا صفر نکنید یهو نجومی‌هم نکنید، بشینید بالغانه و متمدنانه حرف بزنید به یه عدد مناسب خودتون برسید. حتما عدد نباید خاص و مقدس باشه باور کنید. عدد چه صد و ده باشه چه نود فرقی در خوشبختی تون نداره. چه چهارده باشه چه شانزده چه ده چه پونزده از نظر تقدس عدد فرقی نداره.

عروسی و ولیمه رو کلا کنسل نکنید شده یه مهمونی ریز مثلا ده نفره بگیرید یه شام ساده بدید ولی یه مراسم داشته باشید. اینا همه آثار سوء داره بعدا تو روابط زوجین.

آخر:

آقا پسرها حرف تون رو بزنید لطفا. از اخم دختر نترسید. از خانواده ش نترسید. از بی پولی نترسید. حرف تون رو بزنید. نترسید. نترسید. نترسید.

مرتبط با کسب شناخت قبل از ازدواج:

پیش از ازدواج، حتما چند جلسه مشاور برید و خوب تحقیق کنید

کمکم کنید کسی که عاشقش شدم رو بشناسم

روش کسب شناخت قبل از ازدواج

مخالفت والدین با دوران شناخت طولانی مدت قبل از ازدواج

برای شناخت، یک جلسه خواستگاری بهتره از چند سال دوستی است

روش افزایش شناخت از دختر در یک جلسه خواستگاری

روش شناختن افراد خودخواه قبل از ازدواج

برای کسب شناخت در ازدواج‌های فامیلی چکار باید کرد ؟

جلسات خواستگاری رو برای شناخت کافی نمی‌دونم

در خواستگاری بهتر میشه طرف رو شناخت یا در دوستی؟

میخوام با شناخت، شوهر کنم؟

رفت آمد خانواده‌ها برای شناخت بیشتر در قبل از عقد

جلسه دوم خواستگاری - شناساندن نه شناختن

خواستگاری راهی درست برای شناخت


نکته مهم در مورد باز نشدن لینک‌های پیشنهادی:
در صورتی که لینک‌های بالا و یا سایر لینک‌های خانواده برتر،برای شما باز نشدند، دوستانی که با رایانه بازدید کننده هستند روی لینک مربوطه راست کلید کنند و دوستانی هم که با گوشی و تبلت از وبلاگ بازدید می‌کنند لینک مربوطه را 2 ثانیه لمس کنند، در ادامه اگر گزینه باز شدن در صفحه جدید را انتخاب شود لینک مربوطه برای شما نمایش داده می‌شود
آموزش رفع دائمی‌این مشکل حل مشکل باز نشدن لینک‌ها
کاربران محترم خانواده برتر در پست ( چند توصیه به پسران و دختران در مورد ازدواج) ، ( ۳۷) نظر داده اند، برای مطالعه نظرات کمی‌پایین تر بروید یا اینجا (کلیک-لمس) کنید.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم‌ها( ۲۲۴۷ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان( ۱۶۴۵ مطلب مشابه) مطالب کاربران( ۷۸۳ مطلب مشابه) قبل از ازدواج لازم است بدانید( ۲۸۲ مطلب مشابه)
↓ موضوعات پربیننده و منتخب ↓ :
ابراز علاقه دختر به پسر نیاز جنسی دختران نیاز عاطفی دختران دختران مجرد 30+ سال پسران مجرد 30+ سال آموزش‌های شوهرداری آموزش‌های زن داری دوستی به قصد ازدواج مشورت در ازدواج خانم‌ها ازدواج موفق دکتر فرهنگ دوران عقد مسائل زناشویی درد دل‌های پسران آموزش ترک خودارضایی آموزش کنترل فشار جنسی مسائل خانم‌های چادری فشار جنسی قبل از ازدواج

بازدید : 612
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 0:07
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خانواده برتر

سلام

دختری 22 ساله و پایبند به نماز هستم، حجاب و پوشش مناسبی هم دارم و حدود 5_6 سال پیش نامزدی کردم که ارتباطی با آقا پسر نداشتم، حتی طی نامزدی، حتی تلفنی و طی یک ماجرایی مشخص شد به شیشه اعتیاد دارن و نامزدی بهم خورد. طی این مدت خواستگار‌های زیادی داشتم که بخاطر مخالفت برادرم با اون‌ها از هر کدوم یه ایراد میگرفت و جواب رد میدادیم یا از طرف اون‌ها تموم میشد.

مدتی پیش از طریق تلگرام با پسری آشنا شدم که 6 سال ازم بزرگترن و اون هم مثل من نامزد داشته (عقد نه) و بهم خورده. حقیقتش من از روی شوخی با یکی از دوستانم (ماجرا داره) پیشنهاد دوستیش رو قبول کردم، یعنی قبول کردم چت کنیم.

من خودم از مخالف‌های رابطه دختر و پسر هستم، صرفا هم نه بخاطر بحث‌های مذهبی. خلاصه اینکه بعد از مدتی یه روز قبول کردم همدیگه رو ببینیم، وقتی هم رو دیدیم خواستن بهم دست بدیم که من عذرخواهی کردم و گفتم که حد و حدود‌ها باید رعایت بشه و ایشون هم گوش کردن.

بعد از چند روز گفتن چرا دست ندادی و منم کامل براش توضیح دادم که همچین باور‌هایی دارم حد و حدود و خط قرمز‌های رابطه رو اگه میخواد با هم در ارتباط باشیم، گفتم اونم گفت که مگه دست دادن چیه؟! چرا اینقدر بزرگش میکنی و ... (در واقع قصد امتحان کردن منو داشت) که همون شب گفت واقعا از آشنایی باهات خوشحالم و این‌هایی که گفتی برای منم خیلی مهمه و ...

خلاصه بهم پیشنهاد ازدواج داد و خواست تا با هم بیشتر آشنا بشیم و گفت فقط تا 5 سال دیگه باید صبر کنیم که اوضاع درآمدش بهتر بشه (که از نظرم این خیلی دلیل منطقی نیست چون شغلش آزاده و نمیتونه بگه قطعا پنج سال دیگه اوضاع درآمدش بهتره میگه وقتی روزی 200 درآمد داشته باشم! و اینکه دو سال پیش نامزد کرد اوضاع درآمدش بدتر بود و البته اون خانم هم دوستش بوده).

منم گفتم صحبت ازدواج نکن گفت باشه ولی همچنان تقریباً هر روز میگه که من یا با تو ازدواج میکنم یا دیگه زن نمیگیرم! راستش بخواین تا 2_3 ماه اول اصلا حسی بهش نداشتم حتی دوست داشتم بره به خاطر عذاب وجدانم. از اینکه با پسری در ارتباطم از خودم بدم میاد، بار‌ها سعی کردم تموم بشه، خیلی بد دعوا کردم بی محلی و... ولی اصلا نمیشه و قبول نمیکنه تمومش کنیم.

حالا با گذشت مدتی احساس میکنم دارم بهش علاقه مند میشم از طرفی هم میدونم تا 5 سال دیگه منتظرش نخواهم ماند و خانواده م این اجازه رو نمیدن که خواستگار‌ها رو خودم جواب رد بدم، اگه خواستگاری با موقعیت خوب داشته باشم قطعا مجبور به ازدواج میشم.

این آقایی هم که در ارتباطیم خیلی پسر خوبیه و قبولش دارم، اگه نمیشناختم و خواستگارم بود بخاطر ظاهر متوسطش جواب منفی میدادم ولی الان!

این آقا خیلی تغییر کرده، هم خودش میگه که طرز زندگیش عوض شده هم به عینه دیدم واقعا پسر خیلی خوبی شده و از رفتار‌های گذشته ش دست کشیده، (فقط ارتباط با دخترها و گرنه فرد پرحاشیه‌‌‌ای نبوده و الان هم اصلا) .

دلیل درخواست کمکم بخاطر عذاب وجدانمه و اینکه نمیخوام رابطه مون به این شکل ادامه داشته باشه، ولی هیچ راهی به ذهنم نمیرسه، نمیخوام آهش زندگیم رو بگیره چون همیشه میگه کسی که طرفش رو نمیخواد باید تو روزهای اول بگه، نه این که وارد زندگیش بشه و بعد تنهاش بذاره، لطفا متهمم نکنین و قضاوت نکنین فقط بهم راهکار بدین. ممنون

مرتبط:

چطوری از دوست پسرم جدا شم که دلش نشکنه ؟

چرا بعضی از دختران و پسران ناگهانی رابطه دوستی رو قطع می‌کنند ؟

چطوری ازش جدا بشم که اذیت نشه ؟

چرا نمیتونم این پسر هرزه رو فراموش کنم ؟

تمایل خاصی به چت و ارتباط با جنس مخالفم پیدا کردم

چه جوری ازش دل بکنم ؟

نمی‌خوام دیگه کسی تو زندگیم به اسم دوست پسر باشه

تو سن کم اشتباه کردیم و اسم وابستگی رو گذاشتیم عشق

از اینکه بعد از جدایی غصه بخورم و نتونم فراموشش کنم میترسم


نکته مهم در مورد باز نشدن لینک‌های پیشنهادی:
در صورتی که لینک‌های بالا و یا سایر لینک‌های خانواده برتر،برای شما باز نشدند، دوستانی که با رایانه بازدید کننده هستند روی لینک مربوطه راست کلید کنند و دوستانی هم که با گوشی و تبلت از وبلاگ بازدید می‌کنند لینک مربوطه را 2 ثانیه لمس کنند، در ادامه اگر گزینه باز شدن در صفحه جدید را انتخاب شود لینک مربوطه برای شما نمایش داده می‌شود
آموزش رفع دائمی‌این مشکل حل مشکل باز نشدن لینک‌ها
کاربران محترم خانواده برتر در پست ( از اینکه با پسری در ارتباطم از خودم بدم میاد) ، ( ۱) نظر داده اند، برای مطالعه نظرات کمی‌پایین تر بروید یا اینجا (کلیک-لمس) کنید.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
قطع رابطه با جنس مخالف( ۵۲ مطلب مشابه)
↓ موضوعات پربیننده و منتخب ↓ :
ابراز علاقه دختر به پسر نیاز جنسی دختران نیاز عاطفی دختران دختران مجرد 30+ سال پسران مجرد 30+ سال آموزش‌های شوهرداری آموزش‌های زن داری دوستی به قصد ازدواج مشورت در ازدواج خانم‌ها ازدواج موفق دکتر فرهنگ دوران عقد مسائل زناشویی درد دل‌های پسران آموزش ترک خودارضایی آموزش کنترل فشار جنسی مسائل خانم‌های چادری فشار جنسی قبل از ازدواج

بازدید : 559
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 0:07
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خانواده برتر

منم اولش همیشه فکر میکنن گوگولیم

چون خیلی خوشگل و مهربون و با اخلاق همیشه صحبت میکنم

و مخاطبها فکر کنن ساده ام

ولی بعد گذشت مدتی طوری خاسته‌هامو دیکته میکنم ک اصن نفهمن چجوری جلوش واسن

الان یک ماه رفتم سرکار جایی

همه همکارام 40سال بزرگترن از من و کار کشته

کم مونده بود عمویی صدام کنن

اما الان بیا ببین چجوری امپراطوری راه انداختم😁

فقط من میرم همه خبردار وامیستن به احترامم حتی ب رئیسمون وانمیستن

من نیازی ب این چیزها ندارم

فقط انقدر مسلط هستم رو خودم که بتونم استراتژیامو دیکته کنم در دراز مدت

محل کار قبلیم یه خانومه بود

که مدیر همه بود

حرف هیچکسم گوش نمیداد

و چندتا مدیر دیگه ک آقا بودن

برا یه مسئله خیلیا میرفتن پیششون

ولی من نگفته موافقت میکردن

اسم خانومه رو گذاشته بودن به شوخی خانوم زمان😂😂

البته ب شوخی

در کل شما رو خودتون مسلط باشید که در شرایط و موقعیت‌های مختلف با آدمهای مختلف چطور مقابله کنید

نگرانم نباشید

زندگی با دیگران که عکس نیست

یه فیلمه ک شما ابعاد مختلف شخصیتتونو میتونید داشته باشید

تعداد صفحات : 6

آمار سایت
  • کل مطالب : 61
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 35
  • بازدید کننده امروز : 35
  • باردید دیروز : 146
  • بازدید کننده دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 548
  • بازدید ماه : 1513
  • بازدید سال : 10879
  • بازدید کلی : 160829
  • کدهای اختصاصی